مدح و شهادت امام محمد باقر علیهالسلام
شاعر : بردیا محمدی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مثنوی
وقتی که زهرِ کینه ز زین تا جگر رسید انگار قـصّۀ غم عـمرش به سر رسید
از سـوز زهـر نـالـۀ جانکـاه میکشید از فـرط تـشـنگـی چِـقَـدَر آه میکـشید
او سروِ دانشیست که قدش خمیده است خود را به کنج حجره به زحمت، کشیده است
پـروانـهای که پـر زدنش فـرق میکند شمعی که شکل سوختنش فرق میکند
حـالا به یـاد خـاطـرهها گـریه میکـند بـا یـاد داغ کـرب و بـلا گـریه میکند
او امـتـداد غُـصّـۀ فـردای کـربـلاست همنـالـۀ سه سالۀ صحـرای کـربلاست
دریای غیرت و غضبش پر تلاطم است بـیـن تـمـام قـافـلـه او مــرد دوّم اسـت
او آشـنای هق هق اشک شـبانـههاست زخـمیِّ دست سلـسله و تازیـانههاست
طـفـل آمـده ولی چِقَدَر پیـر گـشته بود بیجان و خسته از غل و زنجیر گشته بود
با آبـلـه ز پـای خـودش کـار میکـشید مـثـل رقـیّـه از کـف پا خـار میکـشید
انگار زهـر تازهتری از جگـر گذشت تا غصههای بیحد شام از نظر گذشت
او دیـده با چه سـخـتی و آزار بردهاند نـامـوس شـاه را، سـر بـازار بـردهاند
او دیـده رقص مـسـتی بـزم شراب را او دیـده خـیــزران و لـب آفــتــاب را
با یاد صحنهای، جگرش پاره پاره شد حرف کـنیز شد، به سکـینه اشاره شد
|